به گزارش روابط عمومی نهاد کتابخانههای عمومی کشور، کتابهای «محض اطلاع» نوشته غلامعلی حداد عادل، «ضیافت بلا» نوشته سیدمحمد میرباقری، «صوفی و چراغ جادو» نوشته ابراهیم حسنبیگی و «ادب الهی» تألیف مجتبی تهرانی ویژه آبان 95 از سوی معاونت توسعه کتابخانهها و کتابخوانی نهاد کتابخانههای عمومی کشور و در راستای اجرای منویات مقام معظّم رهبری(دام ظله العالی) در خصوص لزوم معرفی و در اختیار گذاشتن کتاب خوب و سالم برای پرورش فکری جامعه و نیز اقدام عملی در مسیر اجرای سیاستهای سال 1395 نهاد (سال خواندن) معرفی شدند.
محض اطلاع (تحلیل محتوای جلد هفتم یادداشتهای عَلَم)
نوشته غلامعلی حدّاد عادل
اتشارات فرارو
227 صفحه
این کتاب در حقیقت تحلیل جلد هفتم از مجموعه یادداشتهای اسدالله عَلَم است. یادداشتهای علم که در دوران وزارت وی در دربار توسط خودش به رشته تحریر درآمده به چند دلیل از جایگاه ویژهای برخوردار است. نخست از آن جهت که دورهای طولانی و مهم را در بر میگیرد و تقریباً دوازده سال آخر حکومت شاه را شامل میشود. دلیل دیگر نزدیکی علم با شخص شاه و دسترسی و آگاهی او از بسیاری از واقعیات سیاسی داخلی و خارجی است.
نویسنده معتقد است یادداشتهای «عَلَم» که بیش از بیست سال از آغاز انتشارش میگذرد، به نحو قابل قبول مورد توجه قرار نگرفته و قابلیت بررسیهای تاریخی و دانشگاهی بسیاری دارد که میتواند در رشتههای تاریخ و علوم سیاسی موضوع بررسی انواع پایان نامههای کارشناسی ارشد قرار بگیرد. در این کتاب پس از پیشگفتار و مقدمه، طرح کلی محتویات «یادداشت های عَلَم» ارائه شده و در سرفصل هایی مجزا با انتخاب بخش هایی کوتاه از کتاب، به ذکر خاطراتی از انتخابات ریاست جمهوری آمریکا که در سال ۱۹۶۸ انجام شده و در آن «نیکسون» پیروز شده بود، پرداخته است. همچنین جنگ شش روزه اعراب و اسرائیل نیز در این کتاب مورد واکاوی قرار گرفته است که مهم ترین واقعه در مدت نگارش جلد هفتم خاطرات عَلَم به حساب میآید. در پایان نیز به تحلیل محتوای سه کتاب خاطرات دیگر (خاطرات عزّت شاهی، پایی که جا ماند، من زندهام) تحت عنوان و اما بعد... پرداخته شده تا خواننده بتواند با مطالعه این دو بخش مقایسهای میان ایران قبل و بعد از انقلاب اسلامی را به عمل آورد.
صوفی و چراغ جادو
نوشته: ابراهیم حسن بیگی
انتشارات کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان
247 صفحه
صوفی و چراغ جادو، داستان پسربچه 12 سالهای است به نام صوفی که در یک روستای ترکمن نشین زندگی میکند.
«صوفی» کلاس پنجم دبستان را تمام کرده است و منتظر است ببیند پدرش او را برای دورة راهنمایی به مدرسه میفرستد یا نه. جشن گندم است و همه به مهمانی «طواق حاجی» میروند که مرد ثروتمندی در روستاست. طواق حاجی، اسب سوارکاری دارد و سوارکارانش در مسابقات شرکت میکنند. صوفی در اسطبل طواق حاجی مشغول کار میشود و اسبِ لَنگی را که قادر به دویدن نیست از او میگیرد تا از آن نگهداری کند. او نام اسب را تیزتک میگذارد.
صوفی در طی داستان، چراغ جادویی پیدا میکند و غول چراغ جادو به او کمکهای کوچک، ولی تأثیرگذاری میکند. صوفی اسب را برای درمان پیش پدربزرگش میبرد و پیرمرد، اسب را درمان میکند. صوفی برای مسابقات آماده میشود و در مسابقة اول، حائز رتبة هشتم میشود. مادرش مشکل قلبی پیدا میکند، ولی به خیر میگذرد. غفور - پسر طواق حاجی - تیزتک را میدزدد، ولی طواق حاجی، اسب را به صوفی برمیگرداند. تیزتک در مسابقات اول میشود، ولی غول چراغ جادو گم میشود و صوفی میفهمد که...
خود نویسنده در خصوص کتابش اینگونه بیان میدارد که: «کار اصلی چراغ جادو، ارتباط با بچهها و رساندن آنها به آرزوهایشان بود، اما در چراغ جادوی ما یک بچه غول وجود دارد که نمیتواند بایستد و آرزوها را برآورده کند و تنها راه رسیدن به آرزو را به بچهها نشان میدهد.»
کتابخانه و کانون ادبی شهید بهشتی کرمان...
ما را در سایت کتابخانه و کانون ادبی شهید بهشتی کرمان دنبال می کنید
برچسب : نویسنده : webbeheshtia بازدید : 69 تاريخ : دوشنبه 17 آبان 1395 ساعت: 6:43